گفت: اول یار من بگذر ز جان،گفتم بچشم
آشنایی ترک کن با این و آن، گفتم بچشم
گفت: گر خواهی کنی نظّاره ی بر رخسار من
پا منه دیگر به باغ گلرخان، گفتم بچشم
گفت:می خواهی اگر بینی هلال ابرویم
ننگری دیگر به ماه آسمان، گفتم بچشم
گفت: گر خواهی شبی آیم ترا اندر کنار
کن کناره از تمام مهوشانان، گفتم بچشم
گفت:گر خواهی بچینی گل ز باغ وصل من
خوار می باید شوی در این جهان ، گفتم بچشم
گفت: گر داری طمع بوسی لب خندان من
خون روان باید کنی از دیدگان، گفتم بچشم
گفت: میخواهی اگر آیی نهان در کوی من
بایدت بوسید پای پاسبان، گفتم بچشم
گفت:گر خواهی سرِ زلف مر آری بکف
بایدت زنّار بندی در میان ، گفتم بچشم
گفت: با "راجی " گرفتاری اگر در بند من
کن فغان و ناله چون دیوانگان، گفتم بچشم
ناتوانی گر چنین اعضای ما خواهد شکست
ناتوانی گر چنین اعضای ما خواهد شکستنا
45257 بازدید
5 بازدید امروز
11 بازدید دیروز
101 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian