×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دل ببرّیم از نفاق و نام گیریم از وفاق

رخنه در خیال -2

نشسته بود روي زمين و داشت يه تيكه هايي

رو از روي زمين جمع مي كرد.
بهش گفتم: كمك نمي خواي؟ گفت:نه.
گفتم: خسته مي شي بذارخب كمكت كنم ديگه.
گفت: نه خودم جمع مي كنم.
گفتم:حالا تيكه ها چي هست؟

بد جوري شكسته معلوم نيست چيه؟
نگاه معني داري كرد و گفت:قلبم.

اين تيكه هاي قلب منه كه شكسته.

 خودم بايد جمعش كنم
بعدش گفت : مي دوني چيه رفيق؟

آدماي اين دوره زمونه دل داري بلد نيستن.
وقتي مي خواي يه دل پاك و بي ريا رو به دستشون بسپري
هنوز تو دستشون نگرفته ميندازنش

 زمين و مي شكوننش......
ميخوام تيكه ها ش رو بسپرم به دست

 صاحب اصليش اون دل داري خوب بلده
 
آخه مي دوني اون خودش گفته

كه قلبهاي شكسته رو خيلي دوست داره
ميخوام بدم بهش بلكه

اين قلب شكسته خوب شه.
تيكه هاي شكسته ي قلبش رو

 جمع كرد و يواش يواش ازم دور شد.
و من توي اين فكر كه چرا ما آدما

 دل داري بلد نيستيم موندم.
دلم مي خواست بهش بگم خوب

چرا دلت رو مي سپردي دست هر كسي؟
انگاري فهميد تو دلم چي گفتم.

 بر گشت و گفت:
دلم رو به دست هر كسي نسپردم

 اون براي من هر كسي نبود.
گفت و اين بار رفت سمت دريا...................

پنجشنبه 2 آبان 1392 - 2:53:43 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ali

aliahmadi

ارسال پيام

چهارشنبه 8 آبان 1392   2:04:09 AM

 ممنونم دوست خوش ذوقم 

درود بر شما 

http://zakhmiedel.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 6 آبان 1392   12:09:55 AM

بسیار زیبا بود

دلم رو به دست هر كسي نسپردم

 اون براي من هر كسي نبود.

آمار وبلاگ

45102 بازدید

10 بازدید امروز

17 بازدید دیروز

165 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements