گفت: اول یار من بگذر ز جان،گفتم بچشم
آشنایی ترک کن با این و آن، گفتم بچشم
گفت: گر خواهی کنی نظّاره ی بر رخسار من
پا منه دیگر به باغ گلرخان، گفتم بچشم
گفت:می خواهی اگر بینی هلال ابرویم
ننگری دیگر به ماه آسمان، گفتم بچشم
گفت: گر خواهی شبی آیم ترا اندر کنار
کن کناره از تمام مهوشانان، گفتم بچشم
گفت:گر خواهی بچینی گل ز باغ وصل من
خوار می باید شوی در این جهان ، گفتم بچشم
گفت: گر داری طمع بوسی لب خندان من
خون روان باید کنی از دیدگان، گفتم بچشم
گفت: میخواهی اگر آیی نهان در کوی من
بایدت بوسید پای پاسبان، گفتم بچشم
گفت:گر خواهی سرِ زلف مر آری بکف
بایدت زنّار بندی در میان ، گفتم بچشم
گفت: با "راجی " گرفتاری اگر در بند من
کن فغان و ناله چون دیوانگان، گفتم بچشم
ناتوانی گر چنین اعضای ما خواهد شکست
ناتوانی گر چنین اعضای ما خواهد شکستنا
45108 بازدید
16 بازدید امروز
17 بازدید دیروز
171 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian